جوجوی ما داره بزرگ میشه..............
جوجو جون مامان فدات شم امروز تو 6 ماه و 11 روزته اصلا وقت نکردم بیام برات یادداشت بنویسم... این روزا تو مدام غر می زنی و نق نق می کنی و من می دونم که بازم داری دندون در میاری و بزرگ می شی قربون مرواریدای سفیدت بشم که به خاطر این قطره اهن کمی چرکی شدن ولی مامان همیشه برات تمییز می کنه اما بازم سیاه شدن ببخش دیگه باشه؟....
می دونی گل مامان چند بار سرت داد زدم اخه خیلی اذییت می کنی و با اسباب بازیات بازی نمی کنی و مدام دنبال منی...
دیروز 30 ابان 91 من و تو بابا محسن جون رفتیم شهربازی و کلی با هم بازی کردیم و من و تو سوار ماشین کوبنده شدیم و هی زدیم تو ماشین بابایی و کلی حال کردیم فدای اون اوو اوو گفتنات بشم خیلی دوست داشتی اونجارو...
تازه برات یه موبایل ناز هم گرفتیم تا دیگه دست از سر کچل موبایلای ما برداری اما انگار نه انگار.............
یه جعبه 104 تایی اشکال هم برات گرفتیم تا کلی چیزای تازه و ناز درست کنی ولی تو بیشتر با جعبه اش دوس داری بازی کنی ولی اشکال نداره مامان بهت کمک می کنه تا یاد بگیری گل عزیز خوشبوی ما عاشقتیییییییییییییییییییییییییییییییییییم.............